صفتی است آب حیوان ز دهان نو شخندت


اثری است جان شیرین ز لبان هم چو قندت

به کدام سرو بینم که ز تو صبور باشم


که دراز ماند دردل هوس قد بلندت

منم و هزار پیچش زخیال زلف در دل


به کجا روم که جانم دهد از خم کمندت؟

ز تودور چند سوزم بمیان آتش غم ؟


همه غیرتم زعودت همه رشکم از سپندت